لیلی با من است 🇵🇸

بنواخت نور مصطفی، آن آستن حنانه را / کمتر ز چوبی نیستی، حنانه شو حنانه شو

لیلی با من است 🇵🇸

بنواخت نور مصطفی، آن آستن حنانه را / کمتر ز چوبی نیستی، حنانه شو حنانه شو

لیلی با من است 🇵🇸

یه گوشه ی امن کنار ضریحت برای من :)
[جنونی بالحسین دلیل عقلی ]

طبقه بندی موضوعی

یک آرزو

يكشنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۱، ۱۲:۱۷ ق.ظ

بچه که بودیم برای دعای جوشن کبیر میرفتیم مسجد محله ی بابابزرگ اینا.

من تا یه سنی همیشه میرفتم با دختربچه ها توی حیاط بازی میکردم و پای دعا نمینشستم.ولی بعد دیگه دلم نمیخواست با بچه ها بازی کنم.دوست داشتم بشینم و  کنار بقیه دعا بخونم.از همون جا هم ماه رمضونا برام شیرین تر شدن و یجور دیگه ای شدن...دیدم دخترای همسن و سال من که میان دعا بخونن کم نیستن.میرفتم جفت همونا مینشستم و باهم میخوندیم.گاهی اوقات دفترچه های دعا کم میومد و دو،سه یا حتی چهار نفری با یه دفترچه سر میکردیم.گاهی اوقات حواسمون وسطش پرت میشد و یکیمون که حواسش بود نشون میداد کدوم بخش دعاست.

سوژه هم کم نداشتیم:))))فک کنم ۹ یا ۱۰ سالم بود.خودم و دختر عموم نشسته بودیم و سخنران داشت قرآن به سر میخوند و وسطش روضه هم میگفت.

بعد هر چی میگفت من و این دختر عموم به هم اشاره میکردیم و الکی میزدیم زیر گریه.

یبار سخنران با گریه گفت: اونایی که نمازشونو درست نمیخونن.بعد ما هر دوتامون همزمان به هم اشاره کردیم و سرمونو به نشانه ی تأسف تکون دادیم.

میگفت اونایی که فلانن.من بهش اشاره کردم و بغض مصنوعی کردم.

گفت اونایی که بهمانن.اون به من اشاره کرد وبغض مصنوعی کرد.

زن عموم تو حال خودش بود و گریه میکرد که با دیدن ما خنده اش گرفت=)))

خلاصه با همه ی این سوژه ها و بچگی کردن ها تهش دعا برای همه با حال خوش و حس سبکی تموم میشد‌.

میزدیم بیرون حس میکردیم به اندازه ی یه سال دیگه انرژی گرفتیم‌.

همزمان بوی خوب مسجد میاد تو ذهنم.

صدای مردایی که ده فراز ده فراز نوبتی میخوندن.یکی سریع میخوند...یکی‌آروم..

نوای دعای جوشن هنوز تو گوشمه..و همیشه این فرازِ   یاحَبِیبَ مَنْ لا حَبِیبَ لَهُ یَا طَبِیبَ مَنْ لا طَبِیبَ لَهُ یَا مُجِیبَ مَنْ لا مُجِیبَ لَهُ یَا شَفِیقَ مَنْ لا شَفِیقَ لَهُ یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ یَا مُغِیثَ مَنْ لا مُغِیثَ لَهُ یَا دَلِیلَ مَنْ لا دَلِیلَ لَهُ یَا أَنِیسَ مَنْ لا أَنِیسَ لَهُ یَا رَاحِمَ مَنْ لا رَاحِمَ لَهُ یَا صَاحِبَ مَنْ لا صَاحِبَ لَهُ

رو عجیب دوست داشتم و وقتی میخوند سعی میکردم از ته دلم همراهش بخونم...

من عادت به سخنرانی گوش دادن ندارم چون کلا تو این فازا نبودم هیچوقت..

ولی امشب یه سخنرانی از آقای میرباقری(اینقدر از سخنرانی هاش و حرف های خاصش و محتواش، خوب شنیده بودم که به همون سخنرانی ای که از شانس خوبم فاطمیه نصیبم شد بسنده نکردم) گوش دادم.

شب قدر توی حرم امام رضا بود سال ۹۴ فکر کنم..(فکر کنین شب قدر حرم باشی و  سخنرانی ایشون هم باشه.....)

و گوش دادن به ویس همانا و هوس کردن شب قدر همانا..

شب قدری که اگر عجایبش رو درک کنیم هیچوقت دلمون نمیخواد ازش بیرون بیایم.

همیشه میگن شب قدر رزقت رو میدن..شب قدر رو جدی بگیر.

من امسال شب قدر رو استفاده نکردم..چرا؟!..دختر بدی شدم و قهر کردم...رزقم رو نگرفتم و جاموندم..

چقد تو ضعیفی آهای آدم که اینقد سریع جا میزنی:)))

اما هنوز برام یه رازه شب قدر...امام زمان شبای قدر چه حالی داره؟؟؟

اگه چشم دلمون میدید هم کافی بود چه برسه به چشم سر...

الان دیگه دلم‌میخواد بازم ماه رمضون بیاد.بوی گلاب تو خونه ها بپیچه..

دم سحر ، اللهم انی اسئلک رو بشنوم..

اما با یه حال جدید..چرا از خدا کم بخوام؟

بذار اگه میخوام بهترین رو بخوام..مثلا آرزو کنم تو بهشت شب قدر رو بگذرونم.

بهشت کجاست؟

به بچه ها گفتم آرزو که بر جوانان عیب نیست.خدایا چی میشه ماه رمضون آینده، شبای قدر، نجف باشیم؟..... :)

 

 

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱/۱۰/۱۸
معتاد چایخونه ی حرم

نظرات  (۳)

۱۸ دی ۰۱ ، ۰۰:۴۶ خانومِ پرین

آرزوی منم این بوده که

ماه رمضونو توی مسجد سهله شب زنده داری کنم... با امام زمان(عج)

افطاری هم برم حرم امیرالمؤمنین(ع) ...

هعی دنیا ...

پاسخ:
یه ر‌وزی میشه انشاءالله...

دلم شب قدر می خواد :(

پاسخ:
:).....

عزیزم ... بهترین ها تقدیرت باشه با این دل پاکت 

 

پاسخ:
ممنون از دعای قشنگتون...
دل پاک که نیستیم ولی امیدوارم بشیم..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی