لیلی با من است 🇵🇸

بنواخت نور مصطفی، آن آستن حنانه را / کمتر ز چوبی نیستی، حنانه شو حنانه شو

لیلی با من است 🇵🇸

بنواخت نور مصطفی، آن آستن حنانه را / کمتر ز چوبی نیستی، حنانه شو حنانه شو

لیلی با من است 🇵🇸

یه گوشه ی امن کنار ضریحت برای من :)
[جنونی بالحسین دلیل عقلی ]

طبقه بندی موضوعی

نامه ای برای جودی

چهارشنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۱، ۱۲:۴۱ ب.ظ

چندین وقت پیش ها که توی ایتا کانال داشتم یبار گفته بودم که خیلی دوست دارم نامه بنویسم.یکی از مخاطبای کانال که با هم رفیق شده بودیم.گفت من پایه ام بنویسیم.منم با ذوق قبول کردم.خلاصه ادرس هامون رو با هم رد و بدل کردیم و قرار شد بنویسیم.گفت نامه رو برات میفرستم خوابگاه که وقتی از شهرتون برگشتی ذوق زده بشی.

برگشتم و نشد برم نامه رو از ساختمون مرکزی دانشگاه بگیرم تا همین دو سه روز پیش.

دوستم گفته بود من چون سر اسم خودت شک داشتم اسم مستعارت که همین حنانه باشه رو نوشتم.فامیلم هم بیچاره از روی ایدیم روی برنامه شاد پیدا کرده بود.مال زمانی که اخرای دوازدهم مجازی شدیم و مجبور شدیم کوچ کنیم شاد😂خلاصه از اونجا از روی ایدی فامیلم رو با یه اشتباه کوچولو نوشته بود.

موقعی که خواستم نامه رو تحویل بگیرم گفتم نامه برای حنانه.الف نیومده؟!

گشت و پیداش کرد.گفت کارت دانشجوییت رو بده و یه امضا بزن.کارت رو دادم روش نوشته بود مبینا!!

گفت:واتتت(البته اینو نگفت).این چرا اسماشون با هم فرق داره؟نمیتونیم نامه رو بهت بدیم.

گفتم:آقاااا این چیزه..یعنی جریان از این قراره که من دو تا اسم دارم.دوستام به این اسم صدام میکنن.

گفت :خب من از کجا باور کنم جنابعالی راست میگی؟؟؟

گفتم نگاه کنین.طرف شک داشته اول نوشته مبینا بعد خط زده حنانه.زیر اون خط خوردگی مبینا واضحه.

مرده قبول نکرد.دیده بود اینجوریه ولی گفت نمیتونیم باور کنیم.باید رئیس بیاد.اجازه بده.

منم عین این طلبکارا پام رو انداختم رو‌پام نشستم رو صندلی و منتظر بودم رئیس تشریفشون رو بیارن.

بعد مرده تو این فرصت شروع کرد غر زدن.پشت سر هم انگاری که چه خطای بزرگی انجام داده باشم گفت:خانم شما نمیدونی این چیزا دردسر درست میکنه؟

خیلی بیخیال گفتم:من باید از کجا بدونم؟!

گفت: هه.حنانههههههه کجا مبیناااااا کجا.وقتی از این دو اسمی بازیا در میارید همین میشه.

پشت سر هم غر میزد.البته خب میدونستم نصف غرغراش به خاطر شغلشونه و احتمالا خسته اس ولی کم کم منم داشت حوصله ام سر میرفت. از طرفی هر چی میخواستم براش توضیح بدم وسط حرفم میپرید و نمیذاشت حرف بزنم.

یهو منم خیلی جدی گفتم :آقا میذاری حرف بزنم یا نه؟😂

یه لحظه با تعجب نگاه کرد و ساکت شد.گفتم دوست من اسمی که همیشه از من میشنیده رو گذاشته.چون بقیه عادت دارن منو اینشکلی صدا بزنن.الانم واقعا نمیدونسته چی بذاره.اول با شک‌ اسم اصلیم رو گذاشته بعد فک‌ کرده شایدم اسم اصلیم همین حنانه باشه.به خاطر همین عوضش کرده.

اونم گفت :باشه خانم ما که با شما کاری نداریم.(انصافا؟!؟)

نشستم رو صندلیم.یهو دیدم یه ناشناس زنگ زد‌.جواب دادم قطع کرد.

همون کارمند بی حوصله گفت:بهش زنگ نزن من بودم.میخواستم ببینم شماره تلفن رو پاکت با مال تو تطبیق داره یا نه.ولی یادت باشه برای بار بعد همچین اشتباهی نکنی.

😐

دقیقا عین ایموجی بالا نگاهش کردم.خب مرد مؤمنننننن چی میشد از اول همینکارو میکردی؟؟؟؟؟

خوشت میاد الکی اعصاب خودت و بقیه رو خراب کنی؟!!

گفتم واقعا چرا همون اول زنگ نزدید؟

پاکت رو گرفتم و امضا کردم و زدم بیرون.

تو راه ذوق و شوق زیادی داشتم پاکت رو باز کنم.اولین باری بود که نامه ی جدی میگرفتم.از راه دور‌.

رسیدم خوابگاه و نامه رو باز کردم .بچه ها هی مسخره بازی درمیاوردن میگفتن:امیر کوفه بهت نامه داده؟با اسب برات اوردن یا کبوتر نامه رسان؟ یعنی نمیتونستین حرفاتون رو تو همون گوشی بزنین؟

میخندیدم.بهشون گفتم:اصلا لذتش قابل مقایسه نیست با پیام توی گوشی.اون کجا و این نامه ها کجا .توی گوشی انگار حرفا برامون صرفا جورین که میبینیم و از کنارشون میگذریم ولی  توی نامه نویسی تموم احساسات اون شخص بهت منتقل میشه.نامه ها تو ذهن آدم میمونن.

نامه رو خوندم و با خط به خطش کیف‌ کردم.اینکه این کلمات فقط مخصوص من بودن شیرینی اون‌ رو بیشتر میکرد.

اخر نامه هم نوشته بود از جودی ابوت به جودی ابوت دیگر:)

نامه رو بستم و توی پاکت گذاشتم.حالا نوبت من بود که جواب بدم.

مرسی از مهدیه عزیزم بابت نامه اش..میدونم وبلاگ نداری ولی میای چک‌ میکنی؛)

منتظر جوابش باش.

 

 

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱/۱۰/۲۱
معتاد چایخونه ی حرم

نظرات  (۲)

سلام 

چه حس خوبی:) 

منم مدرسه که میرفتم دوستام خیلی برام نامه می نوشتن:)) حتی اونی که با من توی یه نیمکت می نشست هم برام نامه می نوشت . هنوز دارمشون، نامه هاشونو دارم، پلی خودشونو دیگه ندارم ... فرسنگ ها دور شدیم از هم، هم فیزیکی هم فکری

پاسخ:
سلام:))
منم با همکلاسیام اینکارو میکردم:)
حتی تابستون امسال به یکی از دوستام نامه دادم ولی خب راه دور نبود و نامه جنبه رسمی نداشت
نامه رو نوشته بودم بعد رفتم تا در خونشون از لای شکاف در انداختم توی حیاطشون
بعد ترسیدم باباش یا داداش هاش نامه رو ببینن بهش پیام دادم گفتم بدو تو حیاط رو نگاه کن یه چیزی برات گذاشتم😂
یه پاکت هم مخصوص خودمون درست کردیم که توش نامه رد و بدل کنیم با انواع تمبر و اینا تزئینش کردم.
ولی اینکه ادم از دوستایی که براشون یه زمانی نوشته بوده دور بشه ها..این بده
درکتون میکنم:))

امان از این آدمهای قانون مند

یه جاهای روی اعصابن !!!

چقد خوبه نامه :))

فکر کنم پر از حس های خوب باشه. 

کاش یه کوچولو متن نامه رو می نوشتی. :)

پاسخ:
قانون مند بودنش رو مشکلی نداشتم
غر زدنش خیلی عذابم داد😂
اره واقعا حس نامه خوبه....
راستش چون صاحبش ممکنه راضی نباشه نذاشتم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی