لیلی با من است 🇵🇸

بنواخت نور مصطفی، آن آستن حنانه را / کمتر ز چوبی نیستی، حنانه شو حنانه شو

لیلی با من است 🇵🇸

بنواخت نور مصطفی، آن آستن حنانه را / کمتر ز چوبی نیستی، حنانه شو حنانه شو

لیلی با من است 🇵🇸

یه گوشه ی امن کنار ضریحت برای من :)
[جنونی بالحسین دلیل عقلی ]

طبقه بندی موضوعی

اتاق ۲۰۲

چهارشنبه, ۵ بهمن ۱۴۰۱، ۰۱:۱۱ ق.ظ

همیشه به این فکر میکنم اگه یه زمانی فارغ التحصیل بشم دلم قطعا برای اتاق ۲۰۲ تنگ میشه.به خصوص دو نفرشون.یکی که ۲ سال از من کوچیکتره و یکی دو سال از من بزرگتره.با بزرگه تقریبا همیشه حرف میزنم و با هم خیلی خوبیم(من و ایشون مامانای اتاقیم هر‌چند از لحاظ سن من یکی مونده به آخریم تو اتاق ولی چون هر دومون خیلی به اوضاع اتاق و تمیزیش میرسیم بچه ها بهمون میگن مامان:) ).ولی کوچیکه رو دلم میخواست بیشتر بیاد سمت ما چون خیلی خیلی وابسته یکی از بچه هاس که تفکراتش یه جاهایی....خیلی اوقات واسه بچه های اتاق چایی که درست میکنم(بنده به عطار اتاق هم معروفم چون دارچین و آویشن و زعفرون و چیزای مختلف باهامه و  چایی و دمنوش زیاد درست میکنم😁) به نیت روضه ی امام حسینه و بهشون هم اینو میگم.اوایل براشون خنده دار بود ولی الان خیلی عادی شده‌ و حتی همراهی هم میکنن.

خلاصه میشینیم دور هم میخوریم و حرف میزنیم.معمولا از این فرصت ها گاهی استفاده میکنم و یه سری چیزا رو براشون میگم‌.ولی اون هم اتاقی که کوچیکه تحت تاثیرشه میزنه تموم زحمات من رو بر باد میده.حتی گاهی حس میکنم لجه.من با همه هم اتاقیا راحتم ولی از جهت این دختر احساس نگرانی دارم‌.مخصوصا اینکه بعضی جاها به صورت مشخصی مخالفت میکنه و یه جاهایی بهم میگه تو خیلی زور میگی عقایدت رو تحمیل کنی. چرا این رو میگه؟؟چون توی دنیای اون هر کس هر جوری که دوست داره زندگی میکنه و هر کسی رو توی قبر خودش میذارن پس هر کسی مخالفت کنه یعنی داره عقایدش رو تحمیل میکنه. ایشون یه دوست پسری دارن که یه رفتاری که مشخصا اشتباه هست رو انجام میده.همین رفتار دوست پسرش رو،دوست پسر یکی دیگه از بچه ها انجام داد.خب اون دختر از این کار ناراحت شد.حالا این هم اتاقی من میگفت نباید از دست دوست پسرت ناراحت بشی چون هر کسی رو تو قبر خودش میذارن.باهاش راه بیا.دختره گفت نمیتونم من از این رفتار متنفرم.چجوری کنار بیام؟ برای دفاع از اون دختر سعی کردم با استدلال توضیح بدم که همه ی کارای ادم شخصی نیست و تاثیر داره روی اجتماع و روابط آدما.اون دختری که جفت من بود تموم حرفام رو تایید میکرد.ولی اون یکی قانع نمیشد.در نهایت گفت من از بحثای اضافی خوشم نمیاد دیگه ادامه نده و سعی کن نظرت رو به من تحمیل نکنی.منم وقتی دیدم اینجوریه گفتم: باشه اما من قصد تحمیل کردن نداشتم فقط میخواستم دلیل بیارم برات که چرا با حرفت مخالفم. و بحث رو تموم کردم.

بعد از اون اتفاق مدام بین ما گفتگو پیش اومد و اینقدر تکرار کرده تو همش میخوای عقایدت رو تحمیل کنی که ناخوداگاه کوچیکه که همیشه با علاقه میومد حرفام رو گوش بده همین تو دهنش افتاده.هر چند وقتایی که اون کنارش نباشه این حرف ها رو نمیزنه ولی خب با حضور اون...

دو نفر دیگه ی اتاق هم با من هم نظرن  و کلا جز اون هیچکس درمورد من همچین نظری نداره وبچه ها بهم میگن اخلاق اون کلا اینجوریه باهاش سر و کله نزن.ولی من نمیتونم بیخیال باشم نسبت بهش به خصوص اینکه خوشم نمیاد راحت با این بهونه آدما رو دور بندازم.اما از طرفی میخوام یه مدت کناره کشی کنم از بحث کردن باهاش.شاید لجش کمتر بشه.

و مدام دارم از خودم میپرسم قدم بعدی چیه؟!....

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱/۱۱/۰۵
معتاد چایخونه ی حرم

نظرات  (۲)

سلام 

بنظر من، سعی کن همیشه آدما رو جوری که هستن، بپذیری، و جوری که هستن باهاشون کنار بیای، نه جوری که خودت می خوای این باعث میشه راحت باهاشون روبرو بشی.

بعضی آدما اخلاقشان اینه، قد و یه دنده ان.  عوض شدنی نیستن. اگه دیدی در مقابلت مقاومت میکنن و سماجت، به حال خودشون بزارشون.  انرژیتو صرف کسانی که قدر تو و حرفاتو نمیدونن نکن.

در حد ساده و معمولی برخورد کن.

 

ببخشید که راحت صحبت کردم باهات🌷

 

در ضمن 

گاهی وقتا وقتی اینجور آدما رو زیاد تحویل نگیری، بیشتر مشتاقت میشن😉

پاسخ:
سلام 
خوش ا‌مدین😊
بله قبول دارم حرف شما رو.قرار هم نیست باب میل من باشن ولی یه سری مسائل هستن که فردی نیستن و جمعی ان و این دوست ما اینجوریه که هر کسی هر جوری دوست داره رفتار کنه حتی اگر به دیگران آسیب بزنه.و خب من فقط براش توضیح دادم آدم نمیتونه فقط خودش رو در نظر بگیره. بحث آرامش بقیه هم هست. اما اون اینجوری برداشت که من میخوام بهش زور بگم.

لطف دارید شما❤️

فعلا که چیزی بهش نمیگم.ببینم مؤثر واقع میشه یا نه🙂
ممنون بابت حرف هاتون

۰۵ بهمن ۰۱ ، ۰۷:۲۶ استیص‍ ‍آل

عنوان پستت خیلی گیرا بود. چندین سال پیش ماهم یه اتاق ۲۰۲ داشتیم. ترم اول و خدای من. چه روزای تکرار ناشدنی بود.

پاسخ:
:))))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی