لیلی با من است 🇵🇸

بنواخت نور مصطفی، آن آستن حنانه را / کمتر ز چوبی نیستی، حنانه شو حنانه شو

لیلی با من است 🇵🇸

بنواخت نور مصطفی، آن آستن حنانه را / کمتر ز چوبی نیستی، حنانه شو حنانه شو

لیلی با من است 🇵🇸

یه گوشه ی امن کنار ضریحت برای من :)
[جنونی بالحسین دلیل عقلی ]

طبقه بندی موضوعی

پستِ نمیدونم

دوشنبه, ۱۵ اسفند ۱۴۰۱، ۱۰:۱۷ ق.ظ

نمیدونم چرا این روزا همش منتظر یه معجزه ام....

معجزه ی بزرگ..یه معجزه که تکون دهنده باشه...انگار هنوز همه ی این تکاپو هایی که دارم تجربه میکنم کافی نیست. دوست دارم هر چی سریعتر وارد عرصه عمل بشم...از کم صبریه؟ نمیدونم از طرفی دلم میخواد اینجا یه عالمه بنویسم اما درمورد اینم نمیدونم که میخوام از چی بنویسم.

ولی این مرحله از زندگی برام جوریه که دلم میخواد بگذره و یه اتفاق بزرگ بعدش بیفته...چه اتفاقی؟ نمیدونم واقعا :)

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۱/۱۲/۱۵
معتاد چایخونه ی حرم

نظرات  (۲)

خداوند انتظار چیزی رو که اتفاق نمیوفته در بندش قرار نمی ده . پس مطمئن باش که معجزه برات به زودی اتفاق میوفته

پاسخ:
چه حس خوبی داشت حرفتون
ان شاءالله که همینطور باشه...

فیلمی هست با عنوان «چیزهایی هست که نمی‌دانی»؛ این نوشته رو که خوندم یاد اون افتادم. اگر ندیدی ببین، بد نیست. عالی هم نیست، اما بد هم نیست.

در «آستانه» قرار گرفتی انگار؛ در آستانه بودن جنون خواستنی‌ای در خودش داره. تصمیم بگیر و به پیش برو.

پاسخ:
سلام به شما
ممنون بابت معرفی. حتما میبینم.
آستانه چه چیزی مثلا؟
جنون رو که آره :)...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی