لیلی با من است 🇵🇸

بنواخت نور مصطفی، آن آستن حنانه را / کمتر ز چوبی نیستی، حنانه شو حنانه شو

لیلی با من است 🇵🇸

بنواخت نور مصطفی، آن آستن حنانه را / کمتر ز چوبی نیستی، حنانه شو حنانه شو

لیلی با من است 🇵🇸

یه گوشه ی امن کنار ضریحت برای من :)
[جنونی بالحسین دلیل عقلی ]

طبقه بندی موضوعی

عروسی

پنجشنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۲، ۰۳:۴۰ ق.ظ

صدای آهنگ تا آخره. 

همه خوشحالن.

همه رو ابران.

بالا و پایین میرن و جیغ و هورا میکشن.

دست میزنن.

بدناشون رو به رقص در میارن.

و من گیج و سر درگمم.

انگار صداها رو دیگه نمیشنوم.

ایستادم یه گوشه و به بقیه زل میزنم.

بین این همه هیاهو به دنبال خوشحالی واقعی میگردم ولی نمیتونم پیداش کنم...

 

 

 

 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲/۰۱/۰۳
معتاد چایخونه ی حرم

یک عدد تافته جدا بافته

نظرات  (۳)

وای که چقدر میفهمم این حال رو 

مخصوصا که حکم «بالاخره تو هم می‌شکنی و به ما میپیچندی» رو هم صادر میکنن و انگار از رو پیشونی آدم میخونن. قضیه هم‌زمان که پیدا کردن خوشحالی واقعیه، شکستن و نشکستن هم هست...

پاسخ:
دقیقا
برا من لحظات سختی بود حقیقتا.
 اینکه همرنگ جماعت نباشی یه جاهایی خیلی سخت میشه..

من آخرین باری که توی این موقعیت قرار گرفتم اشکام ناخوداگاه میومد ... خیلی بد بود

پاسخ:
میفهمم حالتون رو :)

خوشحالی واقعی وجود نداره.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی