دو مدل زندگی
گاهی دلم میخواست توی دهه های پنجاه ، شصت زندگی میکردم. دهه پنجاه توی تهران و دهه شصت تو خرمشهر...
توی تهران کل کتابای شهید مطهری رو تو کتابخونهام داشتم و اعلامیه و نوار سخنرانی و روزنامه جمع میکردم. لباسای مدل اون زمان رو با رنگای طیف کرمی و قهوه ای و سبز و نسکافه ای میپوشیدم و فضای سینما رفتن اون موقع رو تجربه میکردم. نویسنده بودم و مطالب سیاسی مینوشتم.
و دهه شصت رو توی خرمشهر رو توی یه خونه حیاط داری که تو حیاطش نخل باشه زندگی میکردم. غروبا میرفتم لب کارون و زل میزدم به خورشیدی که داشت از جلو چشمام غیب میشد. به وقت جنگ و بمبارون و اسلحه میرفتم که دفاع کنم و هرجوری که بود چه با اسلحه چه با پرستاری چه با جمع آوری مهمات، کمک میکردم...
و خب ما همین الانشم وسط یه جنگ بزرگیم. نه؟؟؟؟! :)
اما با اینحال، این دنیا یه زندگی توی اون دوره به من بدهکاره :)
توی تهران کل کتابای شهید مطهری رو تو کتابخونهام داشتم و اعلامیه و نوار سخنرانی و روزنامه جمع میکردم. لباسای مدل اون زمان رو با رنگای طیف کرمی و قهوه ای و سبز و نسکافه ای میپوشیدم و فضای سینما رفتن اون موقع رو تجربه میکردم. نویسنده بودم و مطالب سیاسی مینوشتم.
اون دوره خیلی گنگش بالا بوده :)