لیلی با من است 🇵🇸

بنواخت نور مصطفی، آن آستن حنانه را / کمتر ز چوبی نیستی، حنانه شو حنانه شو

لیلی با من است 🇵🇸

بنواخت نور مصطفی، آن آستن حنانه را / کمتر ز چوبی نیستی، حنانه شو حنانه شو

لیلی با من است 🇵🇸

یه گوشه ی امن کنار ضریحت برای من :)
[جنونی بالحسین دلیل عقلی ]

طبقه بندی موضوعی

جودی ۱

پنجشنبه, ۱۵ تیر ۱۴۰۲، ۱۲:۲۷ ق.ظ

امشب داشتم بابا لنگ دراز رو نگاه می‌کردم. جودی می‌خواست توی یه مسابقه ی داستان کوتاه شرکت کنه و با پولش ماشین تایپ بخره. (و منی که هنوزم دلم می‌خواد با ماشین تایپ، متن بنویسم) بعد اونجایی که رفته بود داستانش رو نشون معلمش بده، یهویی دلم برای زنگ انشاهای کلاسای مدرسه که با چه ذوقی می‌نوشتم تنگ شد. و اما امروز من هم در حالی که سوار سرویس دانشگاه بودم ناگهان ایده ی یه رمان به ذهنم رسید و می‌خوام شروع کنم به نوشتن :) فکر کنم باید مصمم برم سراغش!

پ.ن: نیازمند به استاد ادبیات فارسی هستم که داستانم رو بخونه و راجع بهش نظر بده :(

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲/۰۴/۱۵
معتاد چایخونه ی حرم

بابا لنگ دراز

نظرات  (۲)

شاگرد خیاط

بهترین استاد نویسندگی

رمان هم نوشته

می دونستی؟

پاسخ:
واقعااا؟
الان هستن تو بیان؟!

نه از بیان رفتن -_-💔💔😭😭

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی