مخلوطی از چندین حس
گاهی اوقات سختمه که خودم رو با جمع هماهنگ کنم با اینکه به شدت جمع دوستم
حتی دانشکده هم که میرم درس بخونم میرم کتابخونه میرم که ادمای بیشتری ببینم
ولی بازم بعضی اوقات نمیفهمم چی داره اطرافم میگذره و حس میکنم دارم اشتباه ری اکت میدم به اون مسئله و از این قبیل احساسات
حرف زدن هم برام خیلی سخت شده
شاید خنده دار باشه
ولی خیلی اوقات گفتن یه جمله ی ساده خیلی برام سخت میشه
نمیدونم از کجاست
اونم منی که از بچگی به قدرت بیان خوب و پیدا کردن کلمات خوب واسه حرف زدن میشناختنم ولی الان دچار مشکل تو بیانم شدم....
حس کسی رو دارم که باید بره گفتار درمانی 🤕
امشب تو اینستا استوری فوت فامیل یکی از فالوورا رو دیدم..
سید بود و از پیرغلامای اهل بیت
یهویی نمیدونم چرا با دیدن عکس این سید حس خوبی گرفتم و حس کردم رفتم به محرمای بچگیم و یاد بابابزرگم افتادم...
خیلی دلم برا بابابزرگم تنگ شده.
دلم برای خیلی حس هایی که دیگه تکرار نمیشن تنگ شده