خوش اومدی نگین ماه شعبان
سلام آقا جونم
دلم میخواست شب تولدت برای خودت بنویسم. خطاب به خودت. خیلی دلی. خودمونی.
همونجوری که وقتی دارم با رفیقم حرف میزنم باهات حرف بزنم.
آقا جون من به امام علی میگم بابا.
به حضرت فاطمه میگم مادر.
ولی دلم میخواد به شما بگم رفیق :)
شاید یه اسم خیلی بهتر... عشق...
آخه من نمیتونم نقطه ای برای شروع دوست داشتنت پیدا کنم.
از اول درونم بودی
یعنی هرجوررری فکر میکنم حس میکنم از ازل عشق خودت رو تو وجود من کاشته بودی.
چجوری بگم عزیزم؟
همه از فضیلت ماه رجب میگن
ولی ماه شعبان واسه من شیرین تره.
آخه تو این ماه شما به دنیا اومدی.
ماه بنی هاشم به دنیا اومده
و امام زمانم....
چقدر قشنگه این ماه و چه بوی خوبی میده. بوی نرگس....
چه وقتایی که غم فشار میاورد به گلوم و تا اسمتون رو میاوردم تمام غمام برطرف میشد.
من همون فطرس بال شکسته ایم که نیاز دارم به اینکه پرهای شکستهم رو با دستای شما ترمیم کنم و آماده ی پرواز بشم...
خوشبحال فطرس. چقدر خوشبخت بود...
آقا جونم ناراحتم از یه چیزی... از اینکه نکنه دور شدیم از هم؟
نکنه من دارم دوباره برمیگردم عقب؟ نکنه حب شما تو دلم کم بشه؟
نمیخوام یک لحظه زندگی ای که شما توش نباشی رو تصور کنم....
آقا جونم ممنون که با اومدنت به این دنیا، اینجا رو لایق زندگی کردی... بدون تو دنیا رو نمیشه تصور کرد....
خوش اومدی اباعبداللهِ من....