سلام دوستان.
امروز میرم سمت مرز و بعدش به سمت نجف برای خادمی حرم امیر المؤمنین(ع) ان شاءالله...
دعاگوی همگی هستم اونجا... حلال کنید.
سلام دوستان.
امروز میرم سمت مرز و بعدش به سمت نجف برای خادمی حرم امیر المؤمنین(ع) ان شاءالله...
دعاگوی همگی هستم اونجا... حلال کنید.
یه حالیم. میخوام فقط فرار کنم بیام پیشت. زودتر من رو برسون پیش خودت آقای ۱۲۸.....
یکی از بچه ها میگفت همین روزایی که منتظریم زودتر تموم شن خیلی دیر میگذره.
تا حالا اینقدر احساس رفتن و ترک کردن نداشتم.....کی این چند روز میگذره و ما میریم؟ اصلا میریم؟....
سلام :)
الغارات رو خونده بودم ولی معرفی رو ننوشتم به دلایلی. اما در این حد بهتون بگم که اینقدر این کتاب رو دوست داشتم که نسخه ی چاپیش رو هم به دوستم گفتم از قم برام تهیه کنه. یعنی به نظرم حضورش تو کتابخونه ی همه ی ما لازمه :) و نه فقط یکبار که باید بارها این کتاب رو خوند و درس ازش در آورد و جرعه جرعه نوشید و تاریخ رو ملکه ی ذهن کرد تا فجایع گذشته تکرار نشه....
-
توی خوف و رجاییم که آخرش میریم یا نمیریم....[آقای ۱۲۸، دعوتم نمیکنی؟ :)]
-
انشاءالله وقتی برم دانشگاه و اوضاعم روی روال افتاد براتون معرفی کتاب مینویسم.
هرچند که اصلا دلم نمیخواد برگردم... :) هیچ جا خونه ی آدم نمیشه :)
-
شما هم پست ها رو این روزها میخونین اما نای نظر گذاشتن ندارید؟ یعنی نمیدونین چی بگین دیگه؟
-
برا کنکوریا دعا کنید.که انتخاب رشتهشون چیز خوبی از آب در بیاد.
-
دلم میخواد کلی حرف بزنم اینجا ولی نمیدونم بازم سکوت می کنم یا مینویسم...
از عجایب زندگانی این است که میتوانی نسبت به خیلی چیزها بی تفاوت شوی، اما هرگز فراموششان نکنی!!